جدول جو
جدول جو

معنی پس فکند - جستجوی لغت در جدول جو

پس فکند
پس افکندن، پس انداختن، به وجود آوردن بچه، به دنیا آوردن، عقب انداختن، پس انداز کردن
تصویری از پس فکند
تصویر پس فکند
فرهنگ فارسی عمید
پس فکند
(پَ فَ / فِ کَ)
مخفف پس افکند. پس انداز. ذخیره. ذخر. یخنی:
زر و درم بنماند نظر بمعنی دار
که پس فکند بزرگان بجز ثنا نبود.
کمال خجندی یا کمال اسماعیل ؟.
و نیز رجوع به پس افکند شود
لغت نامه دهخدا
پس فکند
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس افکندن
تصویر پس افکندن
پس انداختن، به وجود آوردن بچه، به دنیا آوردن، عقب انداختن، پس انداز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس افکنده
تصویر پس افکنده
پس افتاده، اندوخته، ذخیره، پس انداز، برای مثال هم به علم خودش بده پندی / که نداری جز این پس افکندی (اوحدی - ۵۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ)
یا فگندن. پشت سر گذاشتن:
آن حرم قدس چو واپس فگند
راه در اقصای مقدس فگند.
امیرخسرو (از بهارعجم) (آنندراج).
، درنگی کردن. به تأخیر انداختن. معطل کردن. و رجوع به واپس افگندن شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
پی افکندن. بنیان گذاردن. بنا نهادن، از بن برکندن. رجوع به پی افکندن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ خَ)
رجوع به پس افکندن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
چیزی از درآمد خود ذخیره کردن. اندوخته ساختن. ذخیره کردن، تأخیر. بعقب انداختن، میراث گذاشتن. (برهان قاطع) ، پس افکندن کار را، مساوفه
لغت نامه دهخدا
(پَ اَ کَ)
پس اوگند. پس افگند. ذخیره. پس افتاده. پس انداز. اندوخته. مانید. یخنی:
هم بعلم خودش بده پندی (کذا)
که ندارد جز این پس افکندی.
اوحدی.
، میراث. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(پَ اَ کَ دَ / دِ)
چیزی که از درآمد و دخل کنار نهاده باشند برای زمانهای دیگر. ذخیره. اندوخته. پس انداز. پس افتاده، پیخال طائران و سرگین دواب. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پی فکندن
تصویر پی فکندن
بنیان گذاردن، بنا نهادن، از بن بر کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افکندن
تصویر پس افکندن
ذخیره کردن اندوختن، بعقب انداختن (کاررا) تاخیر، میراث گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس فکندن
تصویر پس فکندن
پس افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افکنده
تصویر پس افکنده
پس افت -2. 1 پیخال پرندگان و سرگین دواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس افکندن
تصویر پس افکندن
((~. اَ کَ دَ))
پس انداز کردن، ذخیره کردن
فرهنگ فارسی معین
اندوخته، پس انداز، ذخیره، میراث
فرهنگ واژه مترادف متضاد